ست نیست:))
صدای خنده و سیمین و سلنا تو کوچه میاد... میگم چرا میخندین؟؟ سلنا گفته لباسی که تنم کردی ست نیست ...
شرکت دمپایی کهنه بفرمایید:))
دمپایی کهنه ، بچه کهنه میخریییییییییییییییییییییییییییم:) ویدا و ونوسی و شرکاء ...
درش بیار، ماس ماس:)
تو سفر قشم چند تا لباس خوشگل خریدم که همشون خرسی و خرگوش و حیوون های خوجل صورتی و آبی اینا دارن ، ار قصد اینها رو انتخاب کردم که سلن میبینه خوشش بیاد اما! اما حالا اینقدر خوشش اومده که میگه : در بیار این خرسی داره واسه من (این واس ماس یعنی کلش ماس ماس ) ...
منو اینو نمیخورم :))
دارم به سلن شام میدم ، توی غذا پیاز تفت داده شده هست، اما قاطی با گردو و ترشی و رب و اینا ... از وسط دهنش یک تیکه بیرون آورده میگه : این پیازه من نمیخورم من همه ...
بدون عنوان
این قدر خانومی گاهی اوقات یادم میره تو نونو هستی ... دیشب با چه اشتیاقی ملون خوردی، وای همش با صدا ذوق میکردی و خنده تو چشمات موج میزد... راستی عکس هایی که تو راه بازگشت به خوه میگیریم خیلی باحال میشه وا...................... ...
سری جدید داستان های شب :)
از هیچی و میچی رسیدیم به .... پنگول و نیما پنگول و نیما تو کوچه توپ بازی میکنن و شیشه همسایه رو میشکنن و پول عیدی هاشون میره واسه خرید شیشه تمام ...
بدون عنوان
دیگه نمیشه تو خیابون با سلنا راه رفت !!!! چرا؟؟؟چرا؟؟؟؟ چون باید دوید ، میفهمی چی میگم : دوید ، دوید ...
تی وی ندارم :))
آخرین روز سال گذشته تی وی رو فرستادیم شمال، سلنا شب شاهد بسته بندی کردن و بردن اون بود ولی صبح که از خواب پا شد ، میخوام پنگول ببینم ... تی وی نداریم سلن چند ساعت بعد میخوام پینگو ببینم ، چرا تی وی نیست زنگ بزن به بابا بگو تا شب این ماجرا تکرار شد، اولین روز بعد تعطیلات چرا تی وی نیست ؟ با بابا رفتیم خریدم راحت بشیم ...
باهار خوب است:)
باهار چیز خوبی هست، در بهار هوا آبی تر و زمین سبز تر هست و اگر باد دلنشینی بوزد منو سلن میرویم تو پارک با دوستان جدیدی که سلنا زود پیدایشان میکند و اسم اش را به شان میگوید بازی میکند.
بدون عنوان
ماهی های قرمزی سلن هلن خونه باباجون با دوتا ماهی های اونا دوست شدن و شمال موندن... دیشب سلن گفت : مامان ماهیام رو نیاوردین...................
